سورپرایز
سلام ماه هفت آسمون مامان رنگین کمون مامان عزیز جون مامان ای مهربون مامان مرمری و نگاری من امروز هم مامان اومده تایه خاطره دیگه رو براتون بنویسه جـــــــــــــــــــــونم براتون بگه دیشب مامان مریم برای شام دعوتمون کرد خونشون تا دور هم باشیم ما هم شال وکلاه کردیم وحدود ساعت 8یا کمی بیشتر راهی خونه مامانی شدیم وقتی رسیدیم سلام وماچ وبوس و..... بعد مامان مریم شما وروجکا رو به آغوش کشید وناز ونوازشتون کرد وکلی قربون صدقتون رفت وشما مریمی هم کمی برای مامان مریمت شیرین زبونی کردی ودلشو بردی شما نگاری منم که رفتی بغل ممی وصورتت رو چ...
نویسنده :
زیــنب (مامان)
13:17
ماجرای اربعین حسینی
سلام دوردونه های من ناز دونه های من قشنگ ترین قشنگای من امروزم یه روز دیگه از روزای قشنگ خداست که پر شده از یه ماجرای قشنگ از اونجایی که نظر هر سال من وخاله سادات اینه که تا زنده ایم روز اربعین حسینی اگه خدا بخواد وقبول کنه آش نظری بپزیم بنا بر این ما حوالی ظهر که یه روز گرم وآفتابی بود رفتیم خونه مامان فاطمه تا با خاله اینا وزن دایی مینا ومامان فاطمه دور هم آش بپزیم سمانه خانم هم بود وقتی رسیدیم خاله جون زحمت کشیده بود و بلشن آش رو بار گذاشته بود وبعد از ناهار حسا...
نویسنده :
زیــنب (مامان)
23:16
برای مریم ونگار دوست داشتنی
سلام جگر گوشه های من آلبالو های باغ زندگیم نگین های درخشان حلقهء امیدم امروز اومدم تا چندتا چیز براتون به یادگار بزارم که قابل شما دلبرکامو نداره وقتی با بابایی رفتی تو مغازه کیف فروشی این کیف ناز زرد رو خودت انتخاب کردی مریم جون اینم برای نگار عزیزم که بابایی انتخاب کرده این ساز دهنی وساعت سبز برای مریم که بابایی برات خریده اینم صورتی خوش رنگه برای نگار قشنگه اینم لباسای نازی که مامان مریم برای مریم من خریده (مرسی مامانی ) اینم برای شما ...
نویسنده :
زیــنب (مامان)
10:48
تهدید جدید نگار
سلام جوجه کوچولوی مامان کاکل زری قندو عسلی امروز مامان میخواد از تهدید جدیدت برات بنویسه دیشب وقتی گرسنت بود با اون لحن قشنگ ودلنشینت گفتی : مامان گزا (غذا) منم گفتم : بزار الان میدم بعد دوباره با اون لحن بچگونت گفتی : گـــــــــــــــزا منم دوباره گفتم : دارم برات گزا میکشم بزار وقتی نگات کردم دیدم داری غر میزنی گفتم : چ...
نویسنده :
زیــنب (مامان)
2:34
مریم خانم شاعر
سلام دختر با احساس مامان الهی قربون اون روح لطیفت برم عزیزم ناز من طناز من دخترک ناز ناز من امروز میخوام برات از حس قشنگت بگم امروز ظهر وقتی من وبابایی داشتیم کارمون رو انجام میدادیم شما دختر مامان اومدی وگفتی :مامان یه شعر برات بخونم منم گفتم :باشه فقط الکی و بی معنی نخون شما گفتی :باشه وشروع کردی به خوندن کلاغه میگه قارقار نوک میزنه به دیوار  ...
نویسنده :
زیــنب (مامان)
15:20
رنگ آمیزی های مریم
سلام نفس نفسی قشنگ قشنگی عسل عسلی من مریم عزیز من امروز مامان می خواد چندتا از رنگ آمیزی های قشنگت رو برات به نمایش بزاره چند وقتی میشد که شما دختر مامان تو استراحت طولانی بودی ومن زیاد بهت گیر نمیدادم که باید پکیج ونقاشی ورنگ آمیزی کار کنی اما یه چند روزی میشه که دوباره...
نویسنده :
زیــنب (مامان)
19:53
نگار اذیت کن
سلام گلهای باغ بهشتم جان مریم من گل بهار من نگار نگارم از اونجایی که هوا خیلی خیلی سرده وسرماش طاقت فرساست ما هم بیرون نمیریم شاید گاهی بریم خونه مامان فاطمه یا خاله جون ویا گاهی خونه مامان مریم بیشتر روزا خونه می مونیم به خاطر همین شما دوتا وروجک از بس تو خونه بازی میکنید وجیغ جیغ میکنید دیونم کردین ولی اصلا"عیبی نداره شما هر کاری هم کنید بازم من ...
نویسنده :
زیــنب (مامان)
1:21
مریم ونگار می نوازن
سلام فرمانرواهای روح مامان هزارتا سلام به دو سلطان مامان عزیزای دوردونهء من عشـــــــــــــــــــــــق وامید مامان امروز می خوام براتون یه خاطرهء دیگه رو تو این بقچه خاطرات به یادگار بزارم جونم براتون بگه یه دو یا سه روزی میشد که شما مریم ل...
نویسنده :
زیــنب (مامان)
0:33